خسته از تکرار شبها

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خسته از تکرار شبها

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.
جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است.
پیرزن گفت: اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود.
جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد. پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زن ها پر حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد. جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است.

پیرزن گفت: درست است،این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع نمی برد.

جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است

پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از خیابان گردی، خرج برایت نمی تراشد.

جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد

پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی می خواستی عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم نداشته باشد

صورتحساب :

شبی ، پسری نزد مادرش که در آشپزخانه در حال پختن شام بود ، رفت و یک برگه کاغذ را به او داد . مادر دست هایش را با حوله ای تمیز کرد و نوشته ها را با صدای بلند خواند . پسرش با خط بچه گانه نوشته بود :

صورتحساب :
کوتاه کردن چمن باغچه 5 دلار
مرتب کردن اتاق خوابم 1 دلار
مراقبت از برادر کوچکم 3 دلار
بیرون بردن سطل زباله 2 دلار
نمره ی ریاضی خوبی که امروز گرفتم 6 دلار

جمع بدهی شما به من : 17 دلار

مادر لحظه ای به چشمان منتظر پسر نگاهی کرد ، سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب فرزندش این عبارت را نوشت :

بابت سختی 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ

بابت تمام شب هایی که بر بالینت نشستم و دعا کردم هیچ

برای تمام زحماتی که در این سال ها کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ

بابت غذا ، نظافت تو و اسباب بازی هایت هیچ

و اگر همه ی اینها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه ی عشق به تو هیچ است . وقتی که پسر آنچه را که مادرش نوشته بود را خواند ، چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد ، گفت : « مامان دوستت دارم » . آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت : قبلا به طور کامل پرداخت شده

***

نتیجه : چرا همیشه ما از پدر و مادرمون طلب کاریم ؟ چرا همه ی کارهایی رو که اونا از روی عشق و محبت برای ما انجام میدن رو وظیفشون میدونیم ، و وقتی اون ها یه چیز کوچیک از ما می خوان با کلی اکراه و غر زدن اون کار رو انجام میدیم ؟

قرآن کریم چه زیبا می فرماید که : آیا جواب نیکی به غیر از نیکیست ؟

سپیده که سر بزند

سپیده که سر بزند

              در این بیشه زار خزان زده

                     

                         شاید دوباره گلی بروید

                                

                                     شبیه انچه که در بهار بوییدیم

                                             

                                                            پس بنام زندگی .......

                                                         

                                                                             هرگز مگو
                                                                                        هرگز

تورا دوست میدارم

تورا دوست میدارم

تورابه جای همه کسانیکه نمی شناختم .......دوستت دارم

تورابه جای همه روزگارانی که نمی زیستم......دوستت دارم

برای خاطر عطر نان گرم وبرفی که اب می شود

وبرای نخستین گناه تو را به خاطر دوست داشتن

........دوستت دارم

تا نفس دارم به حرفم پافشاری می کنم
آب را در جویبار عشق جاری می کنم
با سرودِ رود می ریزم به دشتِ عاشقی
ریشه های آرزو را آبیاری می کنم
از صدای نارسای بی خودی هایم مرنج
...
شعرهایم را به یادت دستکاری می کنم
رونویسی می کنم آنچه که دارم در بساط
تا سری دارم، به سودای تو و سودای دل

می رسد روزی

  • می رسد روزی که بی هم میشویم . یک به یک از جمع هم کم میشویم. میرسد روزی که ما در خاطرات ، موجب خندیدن و غم میشویم . گاه گاهی یاد ما کن ای رفیق ، میرسد روزی که بی هم میشویم

سخت است

سخت است حـــرفت را نفهمند،
سخت تر این است که حــــرفت را اشتباهی بفهمند،
حــــالا میفهمم، که خـدا چه زجــــــری میکشد
وقتی این همه آدم حـــرفش را که نفهمیده اند هــــیچ،
اشتباهی هم فهـــمیده اند.

گفتم خدایاازهمه دلگیرم؟گفت حتی ازمن؟

گفتم خدایادلم راربودند!گفت پیش ازمن؟

گفتم خدایاچقددوری؟گفت تویامن؟

گفتم خدایاتنهاترینم؟گفت بیشترازمن؟

گفتم خدایاکمک خواستم گفت ازغیرازمن؟

گفتم خدایادوستت دارم گفت بیش ازمن؟

گفتم خدایااینقدرنگومن!گفت من توأم،تومن…

نمونه سوالهای

نمونه سوالهای رایج توی همه ی خونه ها
این تلویزیون بی صاحاب واسه کی روشنه ؟
چی از جون این یخچال بدبخت میخوای ؟
کی لامپ دستشویی رو روشن گذاشته ؟
کی دمپایی دستشویی رو خیس کرده ؟
... این موقع شب با کی حرف میزنی ؟
چشمات در نیومد پای این کامپیوترِ کوفتی ؟
کی غذای منو خورده ؟

در شگفتم

در شگفتم روزگار هر گونه بازی میکند
بی خبر از حال دل برنامه سازی میکند
مانده ام در کار خود از چرخش این روزگار
برعلیه بهترینها یکه تازی میکند 

 

فضولی

تو تاکسی نشسته بودم کناره منم یه دختر نشسته بود.دختره داشت sms بازی میکرد منم ناخواسته سرم رفت تو گوشیش یهو به خودم اومدم که دیدم دختره رو صفحه گوشیش نوشته انتر فضولی نکن .یعنی میخواستم صندلی تاکسی رو گاز بگیرم از خجالت

و عشق

پسر گفت: اگر می خواهی با هم بمانیم باید همه جوره با من باشی

دخترک که به شدت پسر را دوست داشت گفت: باشه عزیزم هر چه تو بگویی.

پسرک دختر را عریان کرد، دختر آرام میلرزید ولی سخن نمی گفت می ترسید عشقش ناراحت شود... پسرک مانند ابری سیاه بدن د...ختر را به آغوش کشید و بدون کوچکترین بوسه شروع کرد... دخترک آهی کشید و پسرک مانند چرخ خیاطی بالا و پایین می شد... دخترک بدنش می سوخت ولی صدایی نمی آمد...
...
پسرک چند تکان خورد و در کنار دخترک افتاد، دختر با لبخند گفت: آرام شدی عروسکم؟؟؟

پسرک آرام خندید، لباسهایش را پوشید و رفت...

دخترک ساعتی بعد تلفن را برداشت و زنگ زد و گفت: سلام عشقم

ولی پسرک مانند همیشه نبود و تنها گفت: دیگر به من زنگ نزن و قطع کرد...

دخترک عروسکش را بغل گرفت و در کنج اتاقش آرام گریست...

چند سال گذشت... تبریک می گویم به پسرک! همان دخترک زیبا شد فاحشه قصه ما

- فاحشه سیگارم تمام شده تو سیگار داری؟

فاحشه آرام می گوید: چرا به دیگران نگفتی به جرم عاشق شدن فاحشه شدم؟

پسرک محکم تر سیگار می کشد....
ادامه ...

؟

سنی سئون قلبی نه اوچون یاردین؟

اونو دا اؤزونله بیرگه آپاردین.

منی آغلاتماقدان لذت آلاردین.

بایرام ائیله‌یرسن من اؤلن کیمی.



اگر سئوینج کدر اولسا تن سنه.

وار دؤولت وئریلسه قفلتن سنه.

عیبی یوخ داریخما بیر گون من سنه.

باخیب گوله‌جه‌یم سن گولن کیمی.



منی اؤلدورون سسینی کسین.

عذابلا یاشاسین بو سون نفه‌سین.

منی سئومه‌سن ده سئوسن اؤزگه‌سین.

سنی سئومه‌یه‌جک من سئون کیمی.