راســـتــشــــ را بــگــو
شکـــســـتــن تـــخـــمـــه برایـــتــــــ آســـانـــ تـــر اســـت
یـــا دلـــ شـ ـکــ ـســ ـتـ ـن؟!
خــیلی سخــته عاشــــــــــــق کسی باشی که
روحشـــم
خبر نداشته
باشـــــــــــه !!! اما خــیلی شـیـریـنـه کـــــــه
یــواشکی
عـــــــاشــــــقانــه ... نگاهش کنـــــی
و توی دلــــــــــت
بــگـــــی
خیلــــــــــی دوستـت دارم
ساجیمین غملی سیملرینده منیم
باکینین باشقا بیر
ترانهسی وار
سینهمین دار خرابهسینده درین
بو جواهیرلرین خزانهسی
وار
من سیزین شانلی قهرمانلاریزی
سؤزلریمده همیشه یاد
ائدهرم
ظولمه قارشی قیلینج سؤزوم کسگین
قهرمانلار کیمی جهاد
ائدهرم
سن کیمی قارداش اؤز قارینداشینی
آتماییب، اؤزگه کیمسه
توتمایاجاق
قوجا تبریزده مین ایل کئچسه
باکی قارداشلارین
اونودمایاجاق
گلمیشیک دوُغما یوردوموز باکییا
قوُی بو، تاریخده
ایفتیخار اولسون
شهریارداندا بو اؤفقلره
بیر سینیق نغمه یادیگار
قالسین...
وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست نگفتم : عزیزم این کار را نکن نگفتم : برگرد و یک بار دیگر به من فرصت بده وقتی پرسید دوستش دارم یا نه ، رویم را برگرداندم حالا او رفته، و من تمام چیزهایی را که نگفتم میشنوم نگفتم : عزیزم متاسفم ، چون من هم مقصر بودم نگفتم : اختلاف ها را کنار بگذاریم ، چون تمام آنچه ما میخواهیم عشق و وفا داری و مهلت است گفتم : اگر راهت را انتخاب کرده ای ، من آن را سد نخواهم کرد حالا او رفته، و من تمام چیزهایی را که نگفتم میشنوم او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم نگفتم : اگر تو نباشی ، زندگی ام بی معنی خواهد بود فکر می کردم از تمام آن بازیها خلاص خواهم شد اما حالا تنها کاری که می کنم گوش دادن به تمام آن چیزهایی است که نگفتم نگفتم : بارانی ات را در آر ، قهوه درست میکنم و با هم حرف میزنیم نگفتم : جاده بیرون خانه طولانی و خلوت و بی انتهاست گفتم : خدا نگهدار ، موفق باشی، خدا به همراهت او رفت و مرا تنها گذاشت، تا با تمام چیزهایی که نگفتم زندگی کنم
شخصی مشغول تخریب دیوار قدیمی خانه اش بود تا آنرا نوسازی
کند. توضیح اینکه منازل ژاپنی بنابر شرایط محیطی دارای فضایی خالی بین دیوارهای
چوبی هستند.
این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی
از بیرون به پایش فرو رفته بود.
دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد. وقتی میخ را
بررسی کرد خیلی تعجب کرد ! این میخ چهار سال پیش، هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود
!
اما براستی چه اتفاقی افتاده بود ؟ که در یک قسمت تاریک آنهم بدون کوچکترین
حرکت، یک مارمولک توانسته بمدت چهار سال در چنین موقعیتی زنده مانده !
چنین چیزی
امکان ندارد و غیر قابل تصور است. متحیر از این مساله کارش را تعطیل و مارمولک را
مشاهده کرد.
در این مدت چکار می کرده ؟ چگونه و چی می خورده ؟
همانطور که به
مارمولک نگاه می کرد یکدفعه مارمولکی دیگر، با غذایی در دهانش ظاهر شد !
مرد
شدیدا منقلب شد ! چهار سال مراقبت. و این است عشق ! یک موجود کوچک با عشقی بزرگ
!
آیا این آقا مشغول نقاشی روی دیوار است یا هوا؟!!؟
**************************************************
آیا این تصویر نمایانگر چند ستون است یا چند آدم ؟۱
**************************************************
آیا شنونده های این نوازنده آدمند یا خانه!!!؟
**************************************************
قابل توجه!!!؟
**************************************************
آیا تعداد این ها (۱۳) یا ( ۱۲ ) است !!!؟
**************************************************
آیا این تصویر متحرک است یا ثابت!!!؟
**************************************************
۱۰ ثانیه روی عکس تمرکز کنید تا دایره های صورتی محو بشوند. گلک نزنید!!!؟
**************************************************
آیا ۱۰ صورت موجود در این تصویر را می بینید!!!؟
**************************************************
آیا صورت جنین را می بینید!!!؟
**************************************************
سر خود را به جلو و عقب حرکت دهید. حرکت دو دایره را می بینید!!!؟
**************************************************
چه کسی بالااست و چه کسی پائین است!!!؟
**************************************************
آیا این عکس یک صورت است یا باغ وحش!!!؟
**************************************************
آیا این تصویر یک صورت است یا یک منظره طبیعی !!!؟
**************************************************
آیا این تصویر کوه های قطب شمال است یا یک گله اسب!!!؟
**************************************************
آیا این تصویر سایه درختان است یا چند خانمی که در حال گذشتن از رودخانه هستند!!!؟!
**************************************************
آیا این شکل ها متحرکند یا ثابت!!!؟
**************************************************
شب یلدا که رفتم سوی خانه گرفتم پرتقال و هندوانه
خیار و سیب و شیرینی و آجیل دوتا جعبه انار دانه دانه
گز و خربوزه و پشمک که دارم ز هر یک خاطراتی جاودانه
شب یلدا بوَد یا شام یغما و یا هنگام اجرای ترانه
به گوشم می رسد از دور و نزدیک نوای دلکش چنگ و چغانه
پس از صرف طعام و چای و میوه تقاضا کردم از عمّه سمانه
که از عهد کهن با ما بگوید هم از رسم و رسوم آن زمانه
چه خوش میگفت و ما خوش میشنیدیم پس از ایشان مرا گل کرد چانه
نمی دانم چرا یک دفعه نامِ “جنیفر لوپز” آمد در میانه
عیالم گفت:خواهان منی تو و یا خواهان آن مست چمانه؟
به او با شور و شوق و خنده گفتم عزیزم با اجازه، هر دُوانه!!
نمی دانی چه بلوایی به پا شد از آن گفتار پاک و صادقانه
به خود گفتم که”بانی” این تو بودی که دست همسرت دادی بهانه
خلاصه آنچنان آشوب گردید که از ترسم برون رفتم ز خانه
ز پشت در زدم فریاد و گفتم “مدونا” هم کنارش، هر سه وانه!!
و آن شب در به روی من نشد باز شدم چون مرغ دور از آشیانه
شب جمعه برای او نوشتم ندامت نامه، امّا محرمانه
نمی دانم پس از آن نامه دیگر عیالم کینه با من داره یا نِه
ولی بگذار با صد بار تکرار بگویم آخرین حرفم همانه!!
———-
شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیم کره شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از 30 آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق می شود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن می گیرند. این شب در نیم کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیش تر و طول شب کوتاه تر می شود. «یلدا» واژه ایست به معنای «تولد» برگرفته از زبان سریانی که از شاخه های متداول زبان «آرامی» است. یلدا و جشن هایی که در این شب برگزار می شود، یک سنت باستانی است.
دوستان عزیز اس ام شب یلدا در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...فرمانده نیروی دریایی سپاه از شکار یک فروند پهپاد متجاوز آمریکایی توسط نیروی دریایی سپاه خبر داد.
این
پارتی بمناسبت جشن تولد یکسالگی دختر یکی از برج سازان تهران برپا شده
بود.
تصاویری
که مشاهده می فرمایید از این مراسم لهو لعب گرفته شده است.
اکثر دختر و پسرهای حاضر در این پارتی در زمان دستگیری در حالت زننده ای در کنار هم
خوابیده بودند
به علت زشتی عکسها تصاویر در ادامه مطلب به نمایش داده شده لذا ورود افراد زیر 18 سال به ادامه مطلب ممنوع
ادامه مطلب ...
تا دیروز …
هرچه می نوشتمعاشقانه بود !
از امروز …
هرچه بنویسم صادقانه است !
عاشقانه دوستت دارم …
یارو نشسته بود تو خونه ش داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش!
مرگ
گفت : الان نوبت توئه که ببرمت!
مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره
بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا!
مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامه
ست.
طبق لیست من الان نوبت توئه ...
توی دوره و زمونه ایی که یه پسر ۱۶ ساله با ۴۰ کیلو وزن و یه ماشین شاسی
بلند
.
.
.
.
برای تجدید روحیه...........
۞۞۞۞....۞۞............۞۞........۞۞۞۞.......................۞۞
۞۞۞۞.....۞۞..........۞۞......۞۞۞۞۞۞...................۞۞
......۞۞......۞۞.........۞۞....۞۞............۞۞................۞۞
۞۞۞۞.......۞۞......۞۞....۞۞...............۞۞..............۞۞
۞۞۞۞........۞۞....۞۞.....۞۞...............۞۞..............۞۞
......۞۞.........۞۞...۞۞.......۞۞............۞۞................۞۞
۞۞۞۞..........۞۞۞۞...........۞۞۞۞۞۞......۞۞۞۞۞۞
۞۞۞۞.............۞۞..................۞۞۞۞.........۞۞۞۞۞