خسته از تکرار شبها

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خسته از تکرار شبها

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مسابقه :

مسابقه :

هر کی زودتر رسید مریض مال اونه ... !

جملات زیبا گیله مرد

مهر حسیــــن

من غم و مهر حسیــــن با شیر از مادر گرفتم

روز اول کآمدم دستـــــور تا آخر گرفتم

.


عکسهای لو رفته از پارتی جنجالی در شمال تهران

این پارتی بمناسبت جشن تولد یکسالگی دختر یکی از برج سازان تهران برپا شده بود.
تصاویری که مشاهده می فرمایید از این مراسم لهو لعب گرفته شده است.
اکثر دختر و پسرهای حاضر در این پارتی در زمان دستگیری در حالت زننده ای در کنار هم خوابیده بودند

به علت زشتی عکسها تصاویر در ادامه مطلب به نمایش داده شده لذا ورود افراد زیر 18 سال به ادامه مطلب ممنوع

ادامه مطلب ...

ماسه

بر ماسه ها نوشتم :
دریای هستی من از عشقـــــــ توست سرشار
این را به یاد بسپــــــــــــــــــــــ ــــار!!
بر ماسه ها نوشتی:
ای همزبان دیرین
این آرزوی پاکیست
اما به باد بسپــــــــــــــــــــــ ـــار...

دوستت دارم


تا دیروز

هرچه می نوشتمعاشقانه بود !

از امروز

هرچه بنویسم صادقانه است !

عاشقانه دوستت دارم

مرگ .............. خنده دار

یارو نشسته بود تو خونه ش داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش!
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت!
مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا!
مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامه ست.
طبق لیست من الان نوبت توئه ...

مرده گفت : حدداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر!
مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره. توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت!مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت .
مرده وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست ... و منتظر شد تا مرگ بیدار شه!
مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت ...
بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم..!

مرد یا نامرد

توی دوره و زمونه ایی که یه پسر ۱۶ ساله با ۴۰ کیلو وزن و یه ماشین شاسی بلند
.
.
.
.

.
.
.
.
.
میشه مرد رویاها ما همون نامرد باشیم بهتره !

برای تجدید روحیه...........

برای تجدید روحیه........... {-33-}



سه
تا دیوونه هم اتاقی بودن،

یک روز خبر آوردن که دوتاشون بالا و پایین
میپرن و میگن: ما سیب زمینی هستیم و

داریم تو روغن سرخ میشیم

ولی سومی ساکت نشسته!
رئیس تیمارستان هم طبق معمول رفت که این دیوونه سومی رو مرخص کنه.

ازش پرسید: تو چرا با دوستات نمی پری؟

دیوونه سومیه هم میگه:

آخه من کف ماهیتابه چسبیدم

هوای دلتنگی ام

میبینی؟!

هوای دلتنگی ام را؟!

که نسبت عجیبی دارد با زاویه نگاهم!!!

در دسترس چشمانم که باشی هوا خوب است

دور از دسترس نشو که باران میگیرد...

دوست داشتن


۞۞۞۞....۞۞............۞۞........۞۞۞۞.......................۞۞
۞۞۞۞.....۞۞..........۞۞......۞۞۞۞۞۞...................۞۞
......۞۞......۞۞.........۞۞....۞۞............۞۞................۞۞
۞۞۞۞.......۞۞......۞۞....۞۞...............۞۞..............۞۞
۞۞۞۞........۞۞....۞۞.....۞۞...............۞۞..............۞۞
......۞۞.........۞۞...۞۞.......۞۞............۞۞................۞۞
۞۞۞۞..........۞۞۞۞...........۞۞۞۞۞۞......۞۞۞۞۞۞
۞۞۞۞.............۞۞..................۞۞۞۞.........۞۞۞۞۞

به سلامتی

به سلامتی اون دختری که تنهاست نه به خاطر اینکه بد قیافه باشه یا بی‌ معرفت
به خاطر اینکه اهل سکـس نیست !!!
به سلامتی اون پسری که تنهاست نه به خاطر اینکه بد قیافه باشه یا بی‌ معرفت
به خاطر اینکه ماشین شاسی بلند نداره !!!

581380_265928620176318_838476534_n.jpg

عاشقی

با شمایم نشنیدید ؟ جوابم بدهید

تشنگی کشت مرا جرعه ی آبم بدهید

تشنه ام وای اگر آب به دستم نرسد

دست کم آب ندادید سرابم بدهید

سال ها هست که این شهر به خود مست ندید

عقل ارزانی تان باد شرابم بدهید

درد عشق است که جز مرگ ندارد مرحم

چوبه ی دار مهیاست طنابم بدهید

خواب تا مرگ،کسی گفت فقط یک نفس است

قسمتم مرگ نشد فرصت خوابم بدهید

گفته بودید که هر جرم عذابی دارد

عاشقی جرم بزرگی ست عذابم بدهید

خاطرات سیاه

sms24
امشب انگار قرص ها هم آلزایمر گرفتند…

لعنتیا یادشون رفته که خواب آورند نه یادآور!

از معجزات چای سبز /حتما بخونید

زنی با صورت کبود رفت سراغ دکتردکتر پرسید: چی شده؟
زن گفت: دکتر، هر وقت شوهرم مست می یاد خونه، منو زیر مشت و لگد می گیره دکتر گفت
هر وقت شوهرت مست اومد خونه
یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن
و این کار رو ادامه بده
دو هفته بعد، زن با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت
زن گفت: دکتر، قرقره چای سبز فوق العاده بود
هر بار شوهرم مست اومد خونه
من شروع کردم به قرقره کردن چای سبز وشوهرم دیگه به من کاری نداشت
و الان رابطمون خیلی بهتر شده
حتی اون کمتر مشروب می خوره
دکتر گفت
می بینی؟ اگه جلوی زبونت رو بگیری، خیلی چیزا حل می شن

جالب اونم خیلی جالب بخونید

چهار تا دوست که ۳۰ سال بود همدیگه رو ندیده بودند توی یه مهمونی همدیگه رو می بینن و شروع می کنن در مورد زندگی هاشون برای همدیگه تعریف کنن. بعد از یه مدت یکی از اونا بلند میشه میره دستشویی. سه تای دیگه صحبت رو می کشونن به تعریف از فرزندانشون…اولی: پسر من باعث افتخار و خوشحالی منه. اون توی یه کار عالی وارد شد و خیلی سریع پیشرفت کرد. پسرم درس اقتصاد خوند و توی یه شرکت بزرگ استخدام شد و پله های ترقی رو سریع بالا رفت و حالا شده معاون رئیس شرکت. پسرم انقدر پولدار شده که حتی برای تولد بهترین دوستش یه مرسدس بنز بهش هدیه داد.دومی: جالبه. پسر من هم مایهء افتخار و سرفرازی منه. توی یه شرکت هواپیمایی مشغول به کار شد و بعد دورهء خلبانی گذروند و سهامدار شرکت شد و الان اکثر سهام اون شرکت رو تصاحب کرده. پسرم اونقدر پولدار شد که برای تولد صمیمی ترین دوستش یه هواپیمای خصوصی بهش هدیه داد.سومی: خیلی خوبه. پسر من هم باعث افتخار من شده. اون توی بهترین دانشگاههای جهان درس خوند و یه مهندس فوق العاده شد. الان یه شرکت ساختمانی بزرگ برای خودش تاسیس کرده و میلیونر شده. پسرم اونقدر وضعش خوبه که برای تولد بهترین دوستش یه ویلای ۳۰۰۰ متری بهش هدیه داد.هر سه تا دوست داشتند به همدیگه تبریک می گفتند که دوست چهارم برگشت سر میز و پرسید این تبریکات به خاطر چیه؟ سه تای دیگه گفتند: ما در مورد پسرهامون که باعث غرور و سربلندی ما شدن صحبت کردیم. راستی تو در مورد فرزندت چی داری تعریف کنی؟چهارمی گفت: دختر من رقاص کاباره شده و شبها با دوستاش توی یه کلوپ مخصوص کار میکنه. سه تای دیگه گفتند: اوه! مایهء خجالته! چه افتضاحی! دوست چهارم گفت: نه. من ازش ناراضی نیستم. اون دختر منه و من دوستش دارم. در ضمن زندگی بدی هم نداره. اتفاقا” همین دو هفته پیش به مناسبت تولدش از سه تا از صمیمی ترین دوست پسراش یه مرسدس بنز و یه هواپیمای خصوصی و یه ویلای ۳۰۰۰ متری هدیه گرفت