خسته از تکرار شبها

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خسته از تکرار شبها

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مرگ .............. خنده دار

یارو نشسته بود تو خونه ش داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش!
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت!
مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا!
مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامه ست.
طبق لیست من الان نوبت توئه ...

مرده گفت : حدداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر!
مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره. توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت!مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت .
مرده وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست ... و منتظر شد تا مرگ بیدار شه!
مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت ...
بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم..!
نظرات 1 + ارسال نظر
شیدرخ یکشنبه 21 آبان 1391 ساعت 10:00 ق.ظ

جالب بود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد