خسته از تکرار شبها

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خسته از تکرار شبها

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خوشا دردی که درمانش این باشید

خوشا دردی که درمانش این باشید

افسران - خوشا دردی که درمانش تو باشی

درویش

درویشی را دیدم شتابان مى دود...!!
گفتم درویش کجا...؟؟!!
گفت مراسم عزا...!!
گفتم مگه کی مرده...؟؟!!
آهی کشید و گفت: ...!!
مردانگی و وفا...!!

شعری از مرحوم سپهر

شعری از مرحوم سپهر به یاد همه جانبازان دفاع مقدس و آقای مدحی که در بستر بیماری بسر می برد

اتل متل یه بابا که اسم اون احمده
نمره جانبازیهاش هفتاد و پنج درصده
اون که دلاوریهاش تو جبهه غوغا کرده
حالا بیاین ببینین کلکسیون درده

اون که تو میدون مین هزارتا معبر زده
حالا توی رختخواب افتاده حالش بده!

DSCF   0145.JPG

دو دقیقه وقت بزار بخونش خیلی خیلی جالبه؟

قبل از ازدواج
پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.
دختر: میخوای از پیشت برم؟
...پسر: حتی فکرشم نکن!
...دختر: دوسم داری؟
پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!
دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟
پسر: نه! برای چی میپرسی؟
دختر: منو میبوسی؟
پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.
دختر: منو میزنی؟
پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمی ام؟!
دختر: میتونم بهت اعتماد کنم؟!
پسر: بله.
دختر: عزیزم!
بعد از ازدواج
از پایین به بالا بخون...

پاییز رسیده............

پاییز رسیده............فصل دونفره بودن.........!!!!

فصل پیاده روی توی عشق زیر باران محبت روی برگ های زرد غرور..........!!!!!!

فصل گریه ی خدا.....!!

فصل سرمای فاصله!!

فصل نگاه گرم تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو!!

یکی میگفت:فلسفه نباف شاعر وقتی فلانی رفته دیگه پاییز و بهار نداره که......

ولی داره...!!

تو پاییز هر چی هوا به سمت سردی میره دلت بیشتر آغوش گرمشو میخواد...........

هر چی بیشتر بارون بباره بیشتر میباری.......!!!

خدا صبر بده تو هواهای دو نفره به ما..................................

بی کسی هم عالمـــــــــــ ـی دارد

مدتــــی اســـت
نه به آمدن کسی دل خوشـــــــم…
نه از رفتن کسی دل گیـــــــر…
بی کسی هم عالمـــــــــــ ـی دارد…

229915_375489182526276_711008016_n.jpg

نان ونمکی

به حرمت نان ونمکی که با هم خوردیم

نان را تو ببر که راهت بلند است و طاقتت کوتاه....

نمک رابگذار برای من ....

میخواهم این زخم همیشه تازه بماند....

عکس های عاشقانه

یه کم مثل من بخندید

ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻪ ﺍﻡ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﺵ ﺩﯾﺪﻡ
ﺑﻬﺶ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﺵ ﻏﯿﺮﺗﯽ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ:
ﺍﻭﯼ ﯾﺎﺭﻭ ﺑﺮﻭ ﺑﻪ ﻓﻼﻥ ﻋﻤﻪ ﺍﺕ ﺑﺨﻨﺪ ..
ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻪ ﺍﻡ ﺳﺮﺥ ﺷﺪ ﻣﻨﻢ ﺧﻨﺪﻩ ﻭﻟﻢ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩ, ﭘﺴﺮﻩ ﻫﻢ ﻫﯽ ﺑﻪ ﻋﻤﻪ ﺍﻡ ﻓﻮﺵ ﻣﯿﺪﺍﺩ.... (((: =))

در منطقه عملیاتی «والفجر4» پیکر شهیدی را پیدا کردیم که تمام بدنش اسکلت شده بود اما یکی از انگشتانش که در آن انگشتر بود، کاملاً سالم مانده بود، وقتی خاک‌های روى عقیق انگشتر او را پاک کردیم، دیدیم روى آن نوشته شده بود

«حسین جانم».

[تصویر: 13900905115858_PhotoA.jpg]
ادامه مطلب ...

حضرت امام محمد تقی جوادالأئمه (ع )

امام محمد تقی ع

حضرت امام محمد تقی جوادالأئمه (ع )

امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت . نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است . القاب دیگری مانند : رضی و متقی نیز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر می باشد . مادر گرامی اش سبیکه یا خیزران است که این دو نام در تاریخ زندگی آن حضرت ثبت است . امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت . مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت ، سعی کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد . " از اینجا بود که مأمون نخستین کاری که کرد ، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی دایمی و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد...

امام محمد تقی ع

رنجهای دایمی که امام جواد (ع ) از ناحیه این مأمور خانگی برده است ، در تاریخ معروف است " . از روشهایی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار می بست ، تشکیل مجالس بحث و مناظره بود . مأمون و بعد معتصم عباسی می خواستند از این راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند . در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نیز چنین روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمی دانست که مقام ولایت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی و زیادی سالهای عمر ندارد . باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی در میدان رشد و نمو یافته بودند و دانشمندان بزرگی در این دوران ، زندگی می کردند و علوم و فنون سایر ملتها پیشرفت نموده و کتابهای زیادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گردید و با سرمایه خدایی امامت که از سرچشمه ولایت مطلقه و الهام ربانی مایه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعلیم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسیاری پاسخ گفت . برای نمونه ، یکی از مناظره های ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تقی (ع ) را در زیر نقل می کنیم : " عیاشی در تفسیر خود از ذرقان که همنشین و دوست احمد بن ابی دؤاد بود ، نقل می کند که ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی دؤاد ) از دربار معتصم عباسی برگشت و بسیار گرفته و پریشان حال به نظر رسید . گفتم : چه شده است که امروز این چنین ناراحتی ؟ گفت : در حضور خلیفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا جریانی پیش آمد که مایه شرمساری و خواری ما گردید . گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقی را به حضور خلیفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدی کرده بود . خلیفه طریقه اجرای حد و قصاص را پرسید . عده ای از فقها حاضر بودند ، خلیفه دستور داد بقیه فقیهان را نیز حاضر کردند ، و محمد بن علی الرضا را هم خواست .
خلیفه از ما پرسید : حد اسلامی چگونه باید جاری شود ؟ من گفتم : از مچ دست باید قطع گردد . خلیفه گفت : به چه دلیل ؟ گفتم : به دلیل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کریم در آیه تیمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم . بسیاری از فقیهان حاضر در جلسه گفته مرا تصدیق کردند . یک دسته از علماء گفتند : باید دست را از مرفق برید . خلیفه پرسید : به چه دلیل ؟ گفتند : به دلیل آیه وضو که در قرآن کریم آمده است : ... و ایدیکم الی المرافق . و این آیه نشان می دهد که دست دزد را باید از مرفق برید . دسته دیگر گفتند : دست را از شانه باید برید چون دست شامل تمام این اجزاء می شود . و چون بحث و اختلاف پیش آمد ، خلیفه روی به حضرت ابوجعفر محمد بن علی کرد و گفت : یا اباجعفر ، شما در این مسأله چه می گویید ؟ آن حضرت فرمود : علمای شما در این باره سخن گفتند . من را از بیان مطلب معذور بدار . خلیفه گفت : به خدا سوگند که شما هم باید نظر خود را بیان کنید . حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند می دهی پاسخ آن را می گویم . این مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بیان کردند خطاست . حد صحیح اسلامی آن است که باید انگشتان دست را غیر از انگشت ابهام قطع کرد . خلیفه پرسید : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زیرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود باید بر هفت عضو از بدن انجام شود : پیشانی ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه یا مرفق یا مچ قطع کنند برای سجده حق تعالی محلی باقی نمی ماند ، و در قرآن کریم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسی نباید آنها را ببرد . معتصم از این حکم الهی و منطقی بسیار مسرور شد ، و آن را تصدیق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند . ذرقان می گوید : ابن ابی دؤاد سخت پریشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر خلیفه رد شده است . سه روز پس از این جریان نزد معتصم رفت و گفت : یا امیرالمؤمنین ، آمده ام تو را نصیحتی کنم و این نصحیت را به شکرانه محبتی که نسبت به ما داری می گویم . معتصم گفت : بگو . ابن ابی دؤاد گفت : وقتی مجلسی از فقها و علما تشکیل می دهی تا یک مسأله یا مسائلی را در آنجا مطرح کنی ، همه بزرگان کشوری و لشکری حاضر هستند ، حتی خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهایی که در حضور تو می شود هستند ، و چون می بینند که رأی علمای بزرگ تو در برابر رأی محمد بن علی الجواد ارزشی ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه می کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علی منتقل می گردد ، و پایه های قدرت و شوکت تو متزلزل می گردد . این بدگویی و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد برآمد این مشعل نورانی و این سرچشمه دانش و فضیلت را خاموش سازد . این روش را - قبل از معتصم - مأمون نیز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به کار می برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشکیل مجالس مناظره زد و از جمله از یحیی بن اکثم که قاضی بزرگ دربار وی بود ، خواست تا از امام (ع ) پرسشهایی کند ، شاید بتواند از این راه به موقعیت امام (ع ) ضربتی وارد کند . اما نشد ، و اما از همه این مناظرات سربلند درآمد . روزی از آنجا که " یحیی بن اکثم " به اشاره مأمون می خواست پرسشهای خود را مطرح سازد مأمون نیز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقی (ع ) احترام بسیار کرد و آنگاه از یحیی خواست آنچه می خواهد بپرسد . یحیی که پیرمردی سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه می فرمایی مسأله ای از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود : آنچه دلت می خواهد بپرس . یحیی بن اکثم پرسید : اگر کسی در حال احرام قتل صید کرد چه باید بکند ؟ حضرت جواد (ع ) فرمود : آیا قاتل صید محل بوده یا محرم ؟ عالم بوده یا جاهل ؟ به عمد صید کرده یا خطا ؟ محرم آزاد بوده یا بنده ؟ صغیر بوده یا کبیر ؟ اول قتل او بوده یا صیاد بوده و کارش صید بوده ؟ آیا حیوانی را که کشته است صید تمام بوده یا بچه صید ؟ آیا در این قتل پشیمان شده یا نه ؟ آیا این عمل در شب بوده یا روز ؟ احرام محرم برای عمره بوده یا احرام حج ؟ یحیی دچار حیرت عجیبی شد . نمی دانست چگونه جواب گوید . سر به زیر انداخت و عرق خجالت بر سر و رویش نشست . درباریان به یکدیگر نگاه می کردند . مأمون نیز که سخت آشفته حال شده بود در میان سکوتی که بر مجلس حکمفرما بود ، روی به بنی عباس و اطرافیان کرد و گفت : - دیدید و ابوجعفر محمد بن علی الرضا را شناختید ؟ سپس بحث را تغییر داد تا از حیرت حاضران بکاهد . باری ، موقعیت امام جواد (ع ) پس از این مناظرات بیشتر استوار شد . امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعلیم حقایق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته ای داشت که : هر یک خود قله ای بودند از قله های فرهنگ و معارف اسلامی مانند : ابن ابی عمیر بغدادی ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری ، احمد بن ابی نصر بزنطی کوفی ، ابوتمام حبیب اوس طائی - شاعر شیعی مشهور - ابوالحسن علی بن مهزیار اهوازی و فضل بن شاذان نیشابوری که در قرن سوم هجری می زیسته اند . اینان نیز ( همچنانکه امام بزرگوارشان همیشه تحت نظر بود ) هر کدام به گونه ای مورد تعقیب و گرفتاری بودند . فضل بن شاذان را از نیشابور بیرون کردند . عبدالله بن طاهر چنین کرد و سپس کتب او را تفتیش کرد و چون مطالب آن کتابها را - درباره توحید و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت می خواهم عقیده سیاسی او را نیز بدانم . ابوتمام شاعر نیز از این امر بی بهره نبود ، امیرانی که خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترین شاعر آن روزگار بود ، چنانکه در تاریخ ادبیات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند . اگر کسی شعر او را برای آنان ، بدون اطلاع قبلی ، می نوشت و آنان از شعر لذت می بردند و آن را می پسندیدند ، همین که آگاه می شدند که از ابوتمام است یعنی شاعر شیعی معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور می دادند که آن نوشته را پاره کنند .
ابن ابی عمیر - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نیز در زمان هارون و مأمون ، محنتهای بسیار دید ، او را سالها زندانی کردند ، تازیانه ها زدند . کتابهای او را که مأخذ عمده علم دین بود ، گرفتند و باعث تلف شدن آن شدند و ... بدین سان دستگاه جبار عباسی با هواخواهان علم و فضیلت رفتار می کرد و چه ظالمانه !

امام جواد (ع) را همه مسلمانان عالمی بزرگ می دانستند. ایشان انسانی بردبار، نیکو سخن، عابد و بسیار باهوش بود. حدیثهای بسیاری از آن امام، در کتابهای حدیث، از جمله عیون اخبار الرضا، تحف العقول، مناقب، بحارالانوار و ........ نقل شده است.

شهادت امام محمد تقی، جواد الائمه (ع) تسلیت باد

شهادت امام محمد تقی، جواد الائمه (ع) تسلیت باد

در تقویم روزهای سال، ذیقعده یازدهمین ماه قمر ی است، در این ماه شادی و غم به هم آمیخته، آغازی همراه با سرور و پایانی همراه با اندوه دارد.
این ماه را می توان ماه امام هشتم (ع) نامید زیرا در ابتدای آن ولادت خواهر گرامی ایشان حضرت فاطمه معصومه (س) و در یازدهم این ماه ولادت خود آن حضرت و در پایان این ماه شهادت فرزند گرامی امام هشتم (ع)، حضرت امام جواد(ع) واقع شده است...

شهادت امام محمد تقی، جواد الائمه (ع) تسلیت باد

با این وصف، هشتمین امام معصوم (ع) در انتظار پسر و شیعیان در تب و تاب رویت جمال جوادالائمه (ع) بودند، تا اینکه در رجب سال 195 ه. ق شهر مدینه و خانه امام به نور جمال امام جواد روشن شد. نهمین ستاره برج امامت که فرزند پیشوای هشتم، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بود، "محمد" نام یافت تا تجدیدکننده خاطرات و مجاهداتهای جد بزرگوارش پیامبر عالی قدر اسلام باشد.
بعدها بر اثر زهد و تقوایی که از او مشاهده شد به لقب "تقی" موسوم گردید و به دلیل بخشندگی و سخاوتی که در راه خدا داشت به لقب "جواد" نیز معروف شد.
پس از شهادت امام رضا علیه السلام از آنجایی که اراده الهی بر آن بود که رشته امامت نگسلد امام جواد (ع) در خردسالی و سن هفت یا هشت سالگی زمام قافله امت را به دست گرفت. امام جواد (ع) نخستین امام شیعه است که در خردسالی به امامت رسیده این مسئله طعن و مخالفت دشمنان را برانگیخت تا آنجا که به حیرت و حتی سرگردانی برخی از شیعیان نیز انجامید اما با آشکار شدن جلوه های الهی امامت آن امام همام اندک اندک ابرهای تیره تردید کنار رفت.
با این وجود مامون، خلیفه مکار عباسی با اهدافی سیاسی و نیرنگ کارانه و برای رهایی از تنگناها وضعیت دشواری که در پی شهادت امام رضا (ع) پدید آورده بود دختر خود ام الفضل را به همسری امام جواد (ع) در آورد.
پس از مامون برادرش معتصم عباسی جای او را گرفت در سال 220 هجری قمری معتصم امام جواد (ع) را از شهر مدینه به بغداد آورد تا از نزدیک مراقب ایشان باشد. دسیسه چینی بعضی از درباریان باعث شد تا معتصم که خود نیز مایه ابراز هر نوع دشمنی با امام را در نهاد خود داشت درصدد قتل امام برآید. معتصم با دستیاری همسر امام، مقصود پلید خویش را با خوراندن سم به آن حضرت عملی ساخت.این واقعه شوم در ماه ذیقعده 220 هجری اتفاق افتاد امام جواد در هنگام شهادت بیش از 25 سال و چند ماه نداشت.
پیکر پاک امام جواد (ع) را در کنار قبر جد بزرگوارش امام موسی بن جعفر (ع) در گورستان قریش بغداد به خاک سپردند.
این محل که مزار پاک شهدای علوی و سادات بود پس از انتقال بدن پاک امام موسی جعفر از زندان بغداد "کاظمیه" خوانده شد و پس از شهادت حضرت جواد (ع) و دفن ایشان در این محل آن را "کاظمین" نامیدند.

پائیز

پاییز...
سرد و بی رحم نیست
فقط جسارت زمستان را ندارد!
ذره ذره زرد می کند
اندک اندک جان می ستاند...
قطره قطره می گریاند...
...

پاییز سرد نیست... نا مهربان است...
بی رحم نیست... عشق را نمی شناسد...
جسارت ندارد...
درست مانند "تو"

479907_285397204893920_1193115717_n.jpg

"مـــن"

شک کرده بـودم کسی بین ماست...

حالا یقین دارم "مـــن" بین دو نفر ایستاده ام ...

چقدر تفاوت وجود داشت بین واقعیت و طرز فکر من!!!


f

عکسهای باحال

لباس مبتکرانه و بامزه برای سگ ها!

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

نهایت ایمنی!

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

دقیق ترین ساعت جهان

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

عروس و داماد روی دوچرخه

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

ایشون خیلی با خدا خودمونی هستن!

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

فرد تحت تعقیب را شناسایی کنید

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

بازیافت!

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

بدون شرح!

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

خانواده دست و پاچلفتی....

خانواده دست و پاچلفتی....

خدایا

بغض هایم را به اسمان سپرده ام

خدا به داد برسد باران امشب را

خدایا حواست هست؟

صدای گریه هایم از گلویی می اید که

تو از رگش به من نزدیکتری

الهی !

الهی !

بابارانی ترین نگاهم به درگاه ملکوتی تو پناه می جویم و نامهای

مقدس تو را با ذره ذره وجودم تکرار می کنم.

یا نور، یا نور النور، یا منور النور، یا نور کل نور ...

وعاشقانه تو را می خوانم و امید دارم که مرا بی اجابت نخواهی

گذاشت .

آخر و عاقبت نشستن پای اینترنت

آخر و عاقبت نشستن پای اینترنت ........


http://img4up.com/up2/67383057428567533609.jpg

شیطان بازنشسته شد‎ //صد درصد بخونید

شیطان بازنشسته شد‎

نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت
گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟
بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند

شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد
گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟

شیطان گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم.
دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند.
اینان را به شیطان چه نیاز است؟

شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد،
زیر لب گفت: آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت،
تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم
و میگفتم که : همانا تو خود پدر منی.

زمین خوردن چه زیباست

زمین خوردن چه زیباست اگر هدف بوسیدن خاک پای مادر باشد

حاصل عشق مترسک به کلاغ

حاصل عشق مترسک به کلاغ
مرگ یک مزرعه است