خسته از تکرار شبها

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خسته از تکرار شبها

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حکایت

روزی فرشته ای نزد مرد پیری رسید . او را گفت تو را سه آرزو رسیده که خداوند آن را اجابت کند. مرد بسیار خوشحال گشت و خبر را به خانواده اش داد . زن او بعد از شنیدن سریع به مرد گفت که آرزو کن من جوان 16 ساله ای شوم و فوق العاده زیبارو . مرد که شوق زن خود را دید دلش به رحم آمد و پذیرفت و از خدا آْرزوی زن را خواست و خداوند اجابت کرد .

زن پیر به جوان 16 ساله ای تبدیل گشت . چند روزی گذشت تا اینکه زن نمک نشناس او بسیار متکبر شد و به مرد فشار آورد که او بسیار ازش جوان تر است و ناچارا او را ترک می کند . مرد از این اتفاق بسیار ناراحت گشت و با خشم فراوان سمت درگاه خدا رفت و آرزوی دوم را از روی خشم و غضب فراوان از کار زن ، به تبدیل کردن زنش به سگی طلب کرد .

آرزوی دوم هم اجابت و زن سگ شد .

زن که به شکل سگ درآمده بود به در خانه ی مرد پناه می آورد و ناتوان به سخن ، بی صدا گریه سر می داد . فرزندان که از اتفاقات باخبر بودند . دور مرد را گرفتند و گریه کنان از حالت مادرشان درخواست کردند تا مادرشان را به حالت اول بازگرداند . مرد که اصرار فرزندان را دید و دل خودش هم به رحم آمده بود آرزوی سوم را به برگرداندن زن به روز اول (همان پیری) انجام داد . به این ترتیب سه آرزوی مرد با رفت و برگشت های بی خواص از سوی زنش از دست رفت .

- پیام اخلاقی :

زن باعث و بانی تمامی آرزوها و رویاهای مرد و نیز عاملی مخرب است که :

مثل بختک تو زندگی مرد افتاده و نمیره بیرون لامصب! اون پیرمرد هم جای اینکه آرزو کنه نسل زن جماعت از رو زمین پاک شه آرزوهاشو بر باد داده . ای کاش خدا به من اینجور فرصتی بده میدونم چی کار کنم!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد