یک شب مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مستِ مستش کرده بود
گفت یا رب ! از چه خارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
... خسته ام زین عشق . دل خونم نکن
من که مجنونم . تو مجنونم نکن
مُرد این بازیچه دیگر نیستم . این توِ و لیلای تو ! من نیستم !!!
گـــــــــــــفت : ای دیوانه ... لیلایت مـــــــنم ! در رگت پیدا و پنهانت منـــــــم !
سالها با جور لیلا ساختی !!! من کنارت بودمو نشناختی ...
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مستِ مستش کرده بود
گفت یا رب ! از چه خارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
... خسته ام زین عشق . دل خونم نکن
من که مجنونم . تو مجنونم نکن
مُرد این بازیچه دیگر نیستم . این توِ و لیلای تو ! من نیستم !!!
گـــــــــــــفت : ای دیوانه ... لیلایت مـــــــنم ! در رگت پیدا و پنهانت منـــــــم !
سالها با جور لیلا ساختی !!! من کنارت بودمو نشناختی ...