خسته از تکرار شبها

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خسته از تکرار شبها

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شبی مجنون

یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه ی لیلا نشست

گفت : یارب از چه خوارم کرده ای ؟

بر صلیب عشق دارم کرده ای ؟

مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو ، من نیستم

گفت ای دیوانه ، لیلایت منم

در رگت پنهان و پیدایت منم

سال ها با جور لیلایت ساختی

من کنارت بودم و نشناختی .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد